دفترچه خاطرات



یکی از تیشرتای آرش واسش کوچیک شده من برداشتم واسه خودم این تیشرتشو خیلی دوست داره با این که تنگ شده بازم وقتایی که خونه است میپوشتش به زور مال خودم کردمش از چنگش درآوردم از وقتی پوشیدم یکسره یقه اش رو میکشم رو دماغمو بوش میکنم حالا آرش خبر نداره وقتایی که میخوابه دماغمو.میچسبونم به پوستش با بوش خوابم میبره فوری لعنتیه خوش بو من عرق میکنم بو چس فیل میگیرم بعد آرش بوی سبزه های تازه جوونه زده ی ته رودخونه هارو میده
امروز واسه گوشم رفتم دکتر یه غلطی کردم همون اول گفتم فکر کنم باید شستشوش بدین این دکتره مثل ببر زخمی خیره شد بهم گفت برو اول نوار گوش بگیر ببینم مشکلت چیه بعدم واسه اینکه حق مطلب رو ادا کرده باشه یه ظرف پر قارچ گوشی که سیاه و قهوه ای بودن رو نشونم داد و گفت این قارچ گوشیه که شستشو دادیم مال تو اینجوریه ؟ میخواستم بالا بیارم هیچوقت با پزشکا کل کل نکنید لعنتیا با روح و روان آدم بازی میکنن حالا این نوار گوش رو ببرم ببین میخواد از چی رونمایی کنه

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

روانشناس خوب پایگاه شهدای شهر سجاس Nicole ♥ گل یخ ♥ Wes shaparakwash.com Lalaine آموزش های طراحی لوگو و نشان تجاری سایت شخصی حبیب آ وقت سفارت افغانستان